سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلت را با پند زنده کن و با بی رغبتی بمیران و با یقین نیرو بخش و با حکمت روشن ساز . [امام علی علیه السلام]

حضرت زهرا (س) الگوی زنان عالم

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 87/3/22 8:14 صبح

فاطمه علیهاالسلام با الهام از دستورات الهى و پدر بزرگوارش، نسبت به امیرالمؤمنین فوق‏العاده علاقه‏مند بود و هرگز برخلاف رضاى او گام برنمى‏داشت و برخورد و زندگیش با مولا طورى بود، که غمها و غصه‏هاى وارده در بیرون از خانه، با دیدار فاطمه علیهاالسلام برطرف مى‏شد، و حضرت على علیه‏السلام خود در این باره مى‏فرمایند:
فواللَّه ما اغضبتها، و لا اکرهتها على امر حتى قبضها اللَّه عز و جل، و لا اغضبتنى، و لاعصت لى امرا، و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنى الهموم والاحزان.(1)
سوگند به خدا، من هرگز زهرا را به خشم نیاوردم و او را به کارى مجبور نساختم تا اینکه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلاً او نیز مرا خشمگین نساخت، و هیچ وقت نافرمانى نکرد و هرگاه من با او دیدار مى‏کردم، غمها و غصه‏هایم از دلم برطرف مى‏شد.
این حدیث از عشق و علاقه‏ى شدید متقابل دو همسر معصوم حکایت مى‏کند، که در طول زندگى آنان نه تنها کوچکترین اختلافى پیش نیامده است، بلکه مشکلات خارجى و اجتماعى با دیدار محبت‏آمیز مرتفع مى‏گردید.

به همین جهت بود، که چون امیرالمؤمنین علیه‏السلام را به زور و اجبار براى بیعت با غاصبین خلافت به مسجد آوردند، آن بانوى دو عالم به دنبال على علیه‏السلام در کنار قبر رسول خدا قرار گرفت و فرمود: «هرگاه پسرعمویم على علیه‏السلام را رها نسازید، سوگند به خدا موهایم را پریشان نموده و پیرهن پدرم را بر سر گرفته و شما را نفرین مى‏کنم....»
این روایت که از طریق امام صادق علیه‏السلام از حضرت سلمان نقل شده، آمده است: «در این هنگام آثار بلاى آسمانى پدیدار گشت و سلمان از فاطمه علیهاالسلام شفاعت کرد که آن حضرت نفرین ننماید، همزمان على علیه‏السلام را نیز آزاد کردند... (2)
عن ابى‏عبداللَّه علیه‏السلام: لما استخرج امیرالمؤمنین من منزله خرجت فاطمه حتّى انتهت الى القبر فقالت: خلّوا عن ابن عمّى فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلّوا عنه لانشرنّ شعرى و لاضعنّ قمیص رسول‏اللَّه (ص) على رأسى و لاصرخن الى اللَّه... قال سلمان: فرأیت واللَّه اساس حیطان المسجد تقلّعت من اسفلها... »
و در یک روایت دیگر آمده است که حضرت زهرا اگر چه در بستر بیمارى بود و غمها و غصه‏هاى فراوانى که در اثر فشار و جنایت مهاجمین خونخوار به خانه آن حضرت پیش آمده بود، وى را فراگرفته بود، ولى پیوسته به یاد على علیه‏السلام و آینده آن بزرگوار در تشویش و اضطراب بسر مى‏برد، و حتى در هنگام مرگ سکرات مرگ را فراموش کرده و در مورد مصائب آتى امیرالمؤمنین گریه مى‏کرد. چنانچه حضرت امام صادق نقل مى‏کنند:
لما حضرت الوفات بکت، فقال لها امیرالمؤمنین: یا سیدتى! ما یبکیک؟ قالت: ابکى لما تلقى بعدى! فقال: لاتبکى فواللَّه ان ذلک لصغیر عندى....(3)
چون وقت شهادت فاطمه علیهاالسلام فرارسید شروع به گریه کرد، حضرت على علیه‏السلام با یک تعبیر عالى و تعجب‏آمیز پرسید: اى سرور من چرا گریه مى‏کنى؟!جواب داد: براى آن مشکلاتى که بعد از من با آنها مواجه خواهى شد. حضرت فرمودند: تو گریه نکن همه‏ى اینها براى من آسان است.
تعبیر: «یا سیّدتى» در این حدیث، نشان عظمت فاطمه‏ى زهرا از دیدگاه امیرالمؤمنین است و همچنین گریه فاطمه علیهاالسلام براى على علیه‏السلام آن هم در حال مرگ و سکرات آن، که معمولاً هرکسى به فکر خود مى‏باشد، شدت علاقه فاطمه به امیرالمؤمنین را در بر دارد. و بالاخره چون خبر شهادت زهرا را به على علیه‏السلام دادند، آن حضرت در حال حرکت به زمین افتاد و هرچه خواست بلند شود ممکن نشد.(4)
و در نقلى دیگر حالت غشوه به او دست داد.(5)
همه‏ى این احادیث و قضایاى تاریخى نشان مى‏دهد، که در میان على و فاطمه علیهاالسلام محبت، عشق و علاقه‏ى فوق‏العاده‏اى حاکم بود، که در فراق فاطمه، علی به حالت غشوه مى‏افتد و صبر و توانش به ناتوانى و کم‏صبرى تبدیل مى‏گردد، و فاطمه علیهاالسلام نیز هرگز على و یارى على را فراموش نمى‏کند. و در هنگام سکرات مرگ که لحظات بسیار دشوار به حساب مى‏آید، به یاد گرفتارى و مصائب آن حضرت اشک مى‏ریزد.

على علیه‏السلام از فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام فوق‏العاده راضى و خشنود بود، زیرا آن حضرت یک انسان معصوم و بى‏لغزش بود و هرگز کارى برخلاف رضاى امیرالمؤمنین انجام نمى‏داد، ولى در عین حال فاطمه علیهاالسلام در هنگام فراق، در ضمن وصایاى خود به آن حضرت خواستند قلب مبارک على را بار دیگر در مورد خود راضى‏تر نمایند و لذا عرض کرد:
اى پسرعموى پیامبر! من هرگز به تو دروغ نگفتم، خیانت نکردم و به مخالفت تو برنخاستم. على علیه‏السلام چون این سخنان را شنید فرمود:
معاذاللَّه انت اعلم باللَّه و ابر و اتقى و اکرم و اشد خوفاً من اللَّه قد عز على مفارقتک و تفقدک الا انه امر لابد منه... (6)
پناه به خدا، نسبت به امور و احکام الهى داناترى. نیکوکارى، تقوا، تقرب و خشیتت از خدا بیشتر است. این را بدان که جدایى و مفارقت تو فوق‏العاده براى من سنگین است، ولى این کار چاره‏پذیر نیست.

این فرازها نشان مى‏دهد که آن بانوى گرانقدر، آنقدر به مولاى متقیان عظمت قائل است، که در مقام کسب رضایت خاطر مولا است، هرچند کار خلاف و قصور جزیى نیز از او صادر نشده بود.
به این مناسبت بود که امیرالمؤمنین چون پیکر پاک فاطمه علیهاالسلام را بر خاک سپرد، دست دعا به سوى آسمان برداشت و در حق زهرا چنین دعا کرد:
اللهم انى راض عن ابنه نبیک، اللهم انها قد اوحشت فانسها، اللهم انها قد هجرت فصلها، اللهم انها قد ظلمت فاحکم لها و انت خیر الحاکمین.(7)
خدایا! من از دختر پیامبرت راضى هستم. بارالها! فاطمه علیهاالسلام نگران و مضطرب بود، تو او را آرامش بخش، خداوندا! زهرا از دوستان و فرزندان مفارقت کرد، تو او را وصل کن. پروردگارا! به فاطمه علیهاالسلام ظلم کردند تو خود حاکم باش.
همه‏ى این فرازها نشان مى‏دهد که فاطمه‏ى زهرا با داشتن مقام عصمت نسبت به حقوق شوهر چقدر ارزش قائل بوده و چه‏سان نگران بوده است که نسبت به مقام ارجدار شوهرش على بن ابیطالب علیه‏السلام مسؤول باشد و لذا على علیه‏السلام رضایت خویش را در مورد فاطمه علیهاالسلام اعلان مى‏نماید....
به همین جهت حضرت امام باقر علیه‏السلام مى‏فرمایند: «براى زن هیچ شفاعتى به اندازه‏ى رضایت شوهر مفید و ثمربخش نیست.... » (8)

1ـ بحارالانوار، ج 43، ص 134- عوالم، ج 11، ص 328- جلاءالعیون شبر، ج 1، ص 170.
2ـ کافى، ج 8، ص 238- بحارالانوار، ج 43، ص 47- عوالم، ج 11، ص 599- جلاءالعیون، ج 1، ص 196.
3ـ عوالم، ج 11، ص 494- بحارالانوار، ج 43، ص 218.
4 ـ فوقع علىّ على وجهه یقول: بمن العزاء یا بنت محمد!... (جلاءالعیون 1، ص 219 و بحار ج 43 ص 187)
5ـ فغشى علیه حتى رشّ علیه الماء ثم افاق.... (جلاءالعیون 1، ص 224)

6ـ جلاءالعیون شبر، ج 1، ص 217- 218.
7ـ خصال، ج 2، ص 373- بحارالانوار، ج 103، ص 256- 257- عوالم، ج 11، ص 521. 
8- سفینه، ج 1، ص 561: لا شفیع للمرأة انجح عند ربّها من رضا زوجها.

برگرفته از سایت  http://www.yazahra.net




کلمات کلیدی :

نقش تصویر تو در ذهنم

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 87/3/19 10:10 صبح

ای که تو تنها رفته‏ای ،

آرام آرام قدم نِه ؛

تا شاید من نیز به سایه تو رسم ؛

یا صدایت را بشنوم ؛

یا این که آنطور آرام آرام ،

که تصویری زِ تو در ذهنم، نقش بندد . . .

 




کلمات کلیدی :

گِله ندارم . . .

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 87/2/15 2:50 عصر

گِله ندارم از آبی که می‏شود گِل آلود          سپرده‏ام تن خود را به‏ آن تلاطم رود

گِله ندارم از هوایی که شد مِه آلود             چشم گشوده‏ام بر آسمانِ بود و نبود

گِله ندارم از خستگیِ دردِ روح و وجود          که حاصل آن درد هست، همه سود

گِله ندارم از شرّ همهه زمانه پر دود            که می‏گذرد تمام ایّام بر من، چه زود

در تلاطم این چرخه شوریده موجود             آرام و صبور، توکّل بر آن صاحب جود




کلمات کلیدی :

تویی که اومدی و زود رفتی

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 87/2/14 10:32 صبح

 

دیر اومدم، ولی اومدم

گرفتار بودم، ولی به یادت بودم

فقط به یادت که نه؛ همیشه، با تمام وجودم مقام والای تو رو تحسین می‏کنم

تویی که همسفر من بودی و معلم من

تویی که نه تنها معلم دانش، بلکه معلم دین و اخلاق  فرزندان این مرز و بوم بودی

و فرزندان تو، خود نشانه‏ای از تربیت تو

تویی که اومدی و زود رفتی

 

تقدیم به روح بزرگوار همسر گرامیم، که یکی از معلمین خوب این مرزو بوم بود 

 




کلمات کلیدی :

خواهم آمد

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 87/1/27 1:0 عصر

ای گُلم

در یک دشت شقایق دور دست، تو را نزدیک می‏بینم؛ اما حرکت به سمت تو میسر نیست.

بر دوش خود دو گُل زیبای دیگر دارم؛ طوفان مسیر حرکت به سمت تو، آن‏ها را آزار می‏دهد.

صبر کن تا این دو گُل زیبا را به باغستان‏شان برسانم، خواهی دید که چه شتابان خواهم آمد؛ 

                                                                                                          خواهم آمد؛ 

                                                                                                                خواهم آمد. 




کلمات کلیدی :

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >