پیوند با اصل
شرح حالم را زین پس بشنو از نغمه پرنده آزاد
حرکتم را ببین در حرکت رها شده ماهی دریا
آرام آرام میروم هرچند آهسته، ولی پیوسته
چرا که پیوند با اصل و کندن ازغیرم آرزوست
کلمات کلیدی :
شرح حالم را زین پس بشنو از نغمه پرنده آزاد
حرکتم را ببین در حرکت رها شده ماهی دریا
آرام آرام میروم هرچند آهسته، ولی پیوسته
چرا که پیوند با اصل و کندن ازغیرم آرزوست
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.
داخل سنگر، بخاطر انفجار خمپارههای عراقی، از گرد و خاک پر شد. بچهها که بیرون سنگر بودن، یا حسین (ع) گویان، دربوداغون یکی یکی میپریدن تو سنگر.
یکی دل و رودهاش زدهبود بیرون، یکی استخوونای پاش زدهبود بیرون و . . . خلاصه صحرای محشری بود که بیا و ببین
احساس کردم پای چپم به شدت داره میسوزه و هرکاری میکنم این پام به زمین نمیرسه. پیش خودم گفتم با این وضعیت، حتماً پای من هم قطع شده و نباید خودمو ببازم و شروع کردم به خودم روحیه دادن . . . بلند بلند به بچهها گفتم : «چیزیتون نشده، منو ببینید ناله نمیکنم، صبر کنید الان امدادگر میاد و . . .» و تو دلم گفتم الان پای قطع شده منو میبینن و با این روحیه من، آروم میشن .
دل به دریا زدم و آروم آروم یه نگاه به پام انداختم، . . . و تازه فهمیدم چرا بچهها با تعجب و یا عصبانیت منو نگاه میکنن
تمام اون فکر و روحیه دادن به خودم و دیگران همش الَکی بود. پای چپم سالم سرجاش بود و به اندازه یه گودال کوچیک هم زیرش خالی شده و به همین علت، پای چپم به زمین نمیرسید . . . و لیوان چایی که ته نداشت تو دستم و چای داغ هم حسابی پامو سوزوندهبود . . .
تنها فرد سالم من بودم و بس
خاطرهای طنز از دفاع مقدس (شلمچه)