ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 92/4/21 8:34 عصر
............
نشون به این نشونه
صدای نقاره خونه
منو به تو میرسونه
ببین دلم خونه
میدونم روسیام
من اگه بی وفام
ولی عشم اینه عاشق آقام
................
هرکی که حاجت روا شد
گدا اومد پادشاه شد
عاشق آقام رضا شد
خادم آقا شد
منم اومدم گدا شم
کفتر گنبد طلا شم
ایشاالله حاجت رواشم
خادم آقا شم
خوردم آب و دونت
که شدم دیوونت
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 92/2/2 6:29 صبح
در دور دستها او را میبینم با چهرهای بر دل نشسته
نمیدانم رویاست یا حقیقت، سوی چشمهایم کم شده
میترسم دست به چشمهایم بزنم تا درست تشخیص دهم
هرچه هست، آرامبخش است و دوستداشتنی
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 92/1/29 1:0 صبح
قطره های باران بهاری، اشکهای مرا در آخرین روزهای فروردین به همراه دارد
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 92/1/17 6:35 عصر
چشم هایم بسته است؛ دلم روشن؛
اشک هایم جاری است؛ بغضی در گلو دارم؛
دیدگانم را نمی گشایم تا ببینم خواب های طلایی
"تقدیم به آنان که دلم تنگ است برایشان؛
کسانی که دیگر نمیبینمشان هرگز و
کسانی که میبینمشان و لحظهای دوری از آنها برایم سخت است"
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : رضا اصفهانی در : 91/9/30 8:52 صبح
شب یلدا شد و سالگرد تولد همسر مرحومه ام . . .
یادش بخیر و گرامی
کلمات کلیدی :