حرفهای خودمونی با خودش
دلم هوای آسمونیها رو کرده
قلب شکسته من میخواد از سینهام بزنه بیرون
بغض گلومو فشرده؛ اشک چشمهام دراومده
اما تو این شبها، شبهای خدایی؛
شبهایی که خدای عزوجل خودش ما رو به مهمونی دعوت کرده
تمام دعاهای خوب خوب رو برا همه انسانها، مخصوصاً دردمندها، آرزومندم
و از خدا به خاطر این هم سختی دنیایی، برا خودم میخوام . . .
نه از خدا خجالت میکشم؛ هیچی نمیخوام؛ نعمت و رحمتش همیشه شامل حالم بوده
فقط میخوام تو این حرفهای خودمونی با خودش، همونطور که منو با آبرو به این دنیا آوُرد و تا حالا
هم ستارالعیوب من بوده، هر موقع خواست، با آبرو و زیبا هم از دنیا ببره
و به من فرصت کارهای نیک و شایسته رو تو این دنیا بده. انشاالله
کلمات کلیدی :