همه چیز بخاطر پول کثیف
با اون کت و شلوار و دستمال گردنش روی صندلی ماشین نشسته بود و چنان بادی به غبغب انداختهبود که به غبغب کبوتر میگفت زکّی !
به یاد فرمایش مولا علی (ع) که مضمونش این بود افتادم : انسان به چه چیز خود مغرور است ؟! به ابتدای زندگی خود که نطفهای است، یا به انتهای زندگی که لاشهای بیش نیست و . . .
پسرش هم با یه قیافه عجیب و غریب پشت فرمون ژستی گرفته بود که انگار از دماغ فیل افتاده و خوش تیپترین پسر جوون دنیاس !!!!!
به قول حضرت یوسف (ع) (که زیبایی وصف نشدنی هم داشتند)، در جواب زلیخا : به چهرهام دل مبند بعد از مرگم، خیلی زود از بین میرود و . . .
توی ماشین خنک بود و خنک کنندههای صندلیها هم روشن؛ چشمان پدر و پسر مثل چرخ و فلک تو خیابونای تهروون میچرخید و منتظر تماشای کسی که اونارو با حسرت نظاره کنه و نفسشون حال بیاد (منظورم نفس عماره یا اماره و یا . . .). خلاصه اینکه فقیر نگاه دیگران !
نه نگران افزایش جهانی فیمت نفت (که ما نفهمیدیم چرا به نفع مملکتمون نشد،؛ البته تو رسانهها توجیه و تفسیرهایی رو شنیدیم ولی مگه مردم از پشت کوه اومدن که . . .)
نه نگران افزایش قیمت مواد خوراکی
نه نگران عدم افزایش حقوق کارمندی
نه نگران امتحانات پایان ترم دانشگاه؛ چون با پول همه چیز حل میشه حتی مدرک دانشگاهی !
نه نگران پروژه کاری که یه مهندس کارمند همیشه استرس اونو داره و بخاطر همین هر وقت تلویزیون فوتبالیستای نه چندان حرفه ای ولی مولتی تریلیاردر رو که نشون میده حسرت می خوره که چرا درس خونده و . . .
پس بنیآدم اعضای یکدیگرن چی جوریه ؟! البته این شعر «بنیآدم اعضای یکدیگرن» رو هم تفسیر کردن با کمک به نماینده شهرشون تا یه کارخونه برا خودش راه بندازه و . . .
همه چیز و همه کس بخاطر پول کثیف !!!!!
و پلههای ترقی (دنیوی) با پول کثیف !!!!!!
کلمات کلیدی :