روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]

عیدانه من به همسر مرحومه‏‏ام، سوسن عزیز

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 87/1/6 10:29 صبح

من مانده‏ام و بی‏قراری‏های دلتنگی‏ام

من مانده‏ام و کوله‏بار شب گردی‏ام

دردهایم مداوا می‏شود با ساحر صبر

من مانده‏ام در برزخی جان‏سوز و جبر

بوی خوش سوسن و اقاقی‏ها در بهار

سر مستم می‏کند و مدهوش زنهار

مهربانی را دنبال می‏کنم در ره انتظار

تا شود آرام و گیرد التیام این درد زار




کلمات کلیدی :