امید در کنار شب ساحل
سلام، رفته بودیم شمال و کنار دریا؛ کلمات زیر در ذهنم شکل گرفت:
شبانگاه تابستانی، در کنار ساحل تنیده بود آسمان و دریا با دل
یکی بود آسمان و دریا در سیاهی سفید موجی پیدا می کرد راهی
بسان سوسوکردن امید در نومیدها روشن می شد هر از گاه، این تکرارها
دل آدمی تکبیرگو از خلقت دوست چشمها در کنار ساحل، منتظر اوست
کلمات کلیدی :