گل نرگس
دیر هنگامی است که چشمان انتظار به راهت دوخته ایم و جان و دل به شراره های اشتیاقت سوخته ایم
باغ آرزوهایمان به شوق بهار روی تو خزان ها را می شمارد و چکامه های خونین شقایق را می نگارد
نرگس ها داغ هجر تو بر سینه دارند
و عروسان چمن جز به مژده جمال دلارایت سر زحجله عیش برنیارند
مهدیا! معراج نشینی بگذار و از پرده غیبت به درآی و رخسار زیبای محمدی بنمای؛ که خیل منتظران جان بر لب آمده را، جان به آخر رسید و چشم بر بلندای وعده دیدار تو دارند
کلمات کلیدی :