[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]

جان خسته و جسم نامهربان

ارسال‌کننده : رضا اصفهانی در : 89/3/22 9:2 صبح

ای جان خسته من، آرام باش

آرامش تو، نزدیک است؛

چون غلطیدن پری بر زمین؛ با نسیمی . . .

ای جان دلشکسته من، چشم بگشا

نزدیک است، که بخوابی برای ابد

خواب که نه؛

 پر بگشایی، رها شوی

ای جان، بغض کرده­ای؟ . . . چرا؟

لبخندی آرام بر گوشه لب داشته­باش

این دلنشین­تر است

با لبخند، رفتن به آرامش ابدی زیباتر است

 ای جان، صبر را توشه راه کن؛ . . . حوصله کن

چه بی­خیال، جسم سردم را رها می­کنی

می­دانم این جسم، قفسی بود تو را

اما کمی مهربان­تر باش؛ . . . در این لحظه آخر

. . . . . . . .

هرچند تو مهربان بودی و جسمم نامهربان

پرگشودن به سوی حضرت دوست،

دوست­داشتنی است

و تو دوست داری که به دوست برسی

و این جسم، دوست نبود تورا

. . . . . . . . .

می­دانم قدم برداشتن در کوچه باغ بارانی

قدم که نه؛ دویدن؛ به سوی آرامش و رهایی . . .

تو می­خواهی پرواز کنی در عمق آسمان




کلمات کلیدی :