سلام بزرگوار...
ممنون از حضور سبزتون.
در مورد همسرتون من هم مثل بقيه متأثر شدم...
ولي من هم مثل همه... فقط حرفشو ميزنم...
اما اين درد رو فقط خودتونيد كه واقعا حس ميكنيد و نه هيچكس...
و ممنون از نصيحت بزرگوارانه تون...
اميدوارم بتونم... اما....
در پناه حق...
********************
# فرشتگان روزي از خدا پرسيدند: بار خدايا تو که بشر را اينقدر دوست داري غم را چرا آفريدي؟ خداوند گفت:غم را بخاطر خودم آفريدم چون اين مخلوق من که خوب مي شناسمش تا غمگين نباشد به ياد خالق نمي افتد...
# مي دوني وقتي كه خدا داشت بدرقت مي كرد بهت چي گفت؟؟ گفت جائي كه داري ميري مردمي داره كه ميشكننت... نكنه يه وقت غصه بخوري، من همه جا باهاتم تو تنها نيستي. تو كوله بارت عشق مي ذارم كه جا بدي..اشك ميدم كه همراهيت كنه.. و مرگ كه بدوني براي هميشه بر ميگردي پيشم...
# رودها در جاري شدن وعلفها در سبز شدن معنا پيدا مي کند؛ کوها با قلــه هــا ودريــاها با موج ها زنــــدگي پيدا مي کنــد؛ وانســــان ها همــــ? انســــان ها با عشـــــق فقط با عشـــق... پس بار خدايا بر من رحم کن بر من که مي دانم ناتوانم رحم کن؛ باشــد کـــه خانـــــه اي نداشتــــه باشـم، باشد که لباس فاخري بر تن نداشته باشـم، باشد که حتـي دست و پايي نداشته باشــم... اما نباشد، هرگز نباشد که در قلبم عشقي نباشد... هرگز نباشد....
(خدا را فراموش مكن)