با غصه هاي هر شب تو خو گرفته امبا عشق دلنواز تو نيرو گرفته ام
در موج پر تلاطم و طوفان چشمهاتچون کشتي بلا زده پهلو گرفته ام
من روز و شب هزارو هزاران بلا و درد زان طره ي خميده ي گيسو گرفته ام
بودم چو آهويي و به دامت شدم اسيرنه،آهويم تويي و من آهو گرفته ام
در کوچه هاي شهر هميشه سراغ تواز هر کسي و هر جهت و سو گرفته ام
از شام تا به صبح به يادت نخفته امديشب هزار جام ز ابرو گرفته ام
از آن شبي که خار غمت بر دلم نشستخاموشي ام پريد و هياهو گرفته ام