• وبلاگ : دلتنگي و انتظار به همراه مهربوني
  • يادداشت : من آرام مي‏روم يا او ؟!
  • نظرات : 95 خصوصي ، 37 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهانه 
    آخرين قصه !

    بيا اي بي وفاي من

    و امشب را فقط امشب

    براي خاطر آن لحظه هاي درد

    کنار بستر تاريک من ، شب زنده داري کن

    که من امشب براي حرمت عشقي

    که ويران شد

    برايت قصه ها دارم

    تو امشب آخرين اشکم بروي گونه مي بيني

    و امشب آخرين اندوه من مهمان توست

    بيا نامهربان

    و امشب را کنار بستر تاريک من شب زنده داري کن

    چه شبهايي که من تا صبح برايت گريه مي کردم

    و اندوهم هميشه ميهمان گوشه و سقف اتاقم بود

    قلم بر روي کاغذ لغزشي دشوار مي پيمود

    که من در وصف چشمانت

    کلامي سهل بنويسم

    درون شعر هاي من

    هميشه نام و يادت بود

    درون قصه هاي من

    هميشه قهرمان بودي

    ولي امشب کنار عکس هاي پاره ات آخر

    تمام شعرهايم را به آتش مي سپارم من

    درون قصه هايم ، قهرمانهارا

    به خون خواهم کشيد آخر

    و ديگر شعرهايم بوي خون دارد

    ببخش اي خاکي خسته

    اگر امشب به ميل من

    کنارم تا سحر بيدار ماندي

    براي آخرين شب هم ز چشمت عذر مي خواهم

    که امشب ميزبان

    رنج من گشتي

    «خداحافظ»

    براي آخرين لحظه «خداحافظ ....!؟»