بگذار دلم هرچه دلش خواست بگويدبي پيچ و خم و ساده و سر راست بگويد
بگذار که راحت دل من حرف خودش رابي دغدغه بي بيش و کم و کاست بگويد
بگذار که از هرچه دروغ است دل منجرات کند اينبار کمي راست بگويد
زان آب که از ديده ي ما گشت سرازيرزان دود که از سينه ي ما خاست بگويد
زان روز که ويرانه شد از گردش چشمتويرانه ي خود بهر تو آراست بگويد
تنها نه دل ماست که در بند تو افتادهر شاهد در بند که اينجاست بگويد
اين چشم منافق که دلم را به فنا دادبا توست؟نميدانم،با ماست؟بگويد
يکبار نديديم که آيينه چشمتبا آه دل خسته ي ما راست بگويد
به چشم مست و دل بي قرار مي ماني به لحظه هاي پر از انتظار مي ماني شبيه دغدغه هاي سپيد يک عاشق به مهرباني فصل بهار مي ماني چه دير آمدي اما چه زود هم رفتي به عهد اين دل بي اعتبار مي ماني اگر چه تيغ ز رو بسته اي براي دلم ولي چقدر عزيزم به يار مي ماني به يک نسيم رها گشته در دل صحرا به يک فرشته ي پرهيزگار مي مانيدر اين خزان جدايي دوباره مي گويم به مهرباني فصل بهار مي ماني
دلم ز غربت چشمان تو غريب تر است و چشم هاي تو از عشق هم نجيب تر است
براي رفتن از اينجا کمي تامل کن اگرچه پلکهاي خسته ي من بي شکيب تر است
تمام دشت پر از التهاب باران استو ابر زين تراکم نمناک بي نصيب تر است
عجيب نيست که خورشيد خيره ي تو شده استاگر که خيره ي تو نباشد عجيب تر است
اگرچه در مسير تو از درد ها گريزي نيستطبيب تر ز تو آيا کسي طبيب تر است؟!!
چقدر گرد نشسته به دامن محرابو از هميشه کليسا چه بي صليب تر است
سلااام
خيلي خيلي مبااااركه!
هم تولد شما هم تولد آقا...
سبـــــــــز باشيد.
در پناه حق
سلام دوست با ذوق من خسته نباشي
تولدت مبارك
دكتر رحمت سخني از مركز آموزشي درماني امام خميني (ره)
اروميه مركز آذربايجان غربي
سلام عزيز
ميلاد سلطان همه دلهاي عاشق و شما مبارك
خوش بحالت منم بودم ذوق ميكردم.
التماس دعا